برف های خسته از رد پا
منتظر آفتاب هستند
- ۲ نظر
- ۲۱ دی ۹۱ ، ۰۹:۴۱
کاری که تو کردی
اسمش تقصیر است
پس دیگر
اسمش را تقدیر نگذار
دور خودم سیم خاردار کشیدم
دور سیم خاردار هم مین گذاشتم
اگه کسی واقعا من بخواد
حاضر بخاطر من زخمی بشه!!
یه عشقی تو نگات پیداست
که دنیام تکون میده
اگه عاشق شدی ، بخند
که لبخند تو شیرین
زندگی از کوه های زیاد اما کم ارتفاع تشکیل شده
فقط کافی اون ها رو فتح کرد تا پیروز شد
می خواهم تنها باشم
اما شعر نمی گذارد
همین الان که می نویسم
آمده و ذهنم را از تو پر کرده است