در نگاه تو
از پیاز هم کمتر بودم
مرا خرد کردی
اما اشک نریختی!!
از پیاز هم کمتر بودم
مرا خرد کردی
اما اشک نریختی!!
- ۰ نظر
- ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۰:۳۴
دیشب بر روی خاطرات قدم می زدم
که ناگهان
تو را زیر پا گذاشتم
نزدیک نشوید
خطر انفجار مین
نمی دانم
جاذبه ی نگاه تو بود
یا کم کاری زمین!!
که بعد از رفتنت
آدم ها
میان زمین و هوا
دست و پا می زنند
تور
یک نفر را عروس می کند
و یک ماهی را
از جفتش جدا
شاید آن ماهی خوشبخت می شود
و شاید آن نفر
بدبخت
بعضی از پروانه ها کرم می شوند
بعضی از میمون ها شاید انسان
مهم این است
انسان انسان بماند و حیوان نشود