جمعه
نگاه نگران زمان است
به دور دست انتظار
و به امید رسیدن به ایستگاه قرار
- ۸ نظر
- ۱۹ دی ۹۲ ، ۱۷:۳۶
جمعه
نگاه نگران زمان است
به دور دست انتظار
و به امید رسیدن به ایستگاه قرار
دستم دیگر به قلم نمی رود
واژه ها را دیگر باید بر باد نوشت
شاید نسیمی یاد مرا در دل مهدی(عج) زنده کند
جمعه
مدیون مدیون کویر دل های ماست
که تشنه ی دیدار است و سر وقت بی زمانی
مهدی جان
تمام هفته از زخم نبودنت مراقبت میکنم
که در غروب جمعه درد نگیرد
اما انگار این زخم لاعلاج شده است
مهدی جان
این روز ها گدایی میکنم از مردم شهر دست هایشان را
این انگشت ها برای حساب کردن روز های نیامدنت کم آوردند
در شب قدر ملائک همه حیران ماندند
از ندای دل بی طاقت ما جا ماندند
همه از شوق حضور گل زهرا ؛ مهدی
تکه ای از دل خود را سوی خدا میبردند
مهدی(عج) جان
زبان حال مرا تنها پنجره ای میفهمد
که رو به انتظار تو باز میشود...
مهدی جان
تو آواز سکوتت را بخوان
و من مشق دل تنگیم را ورق میزنم
همه ی ستاد ها ی انتخابات شلوغ هستند
به جزء ستادی که همیشه خلوت است
ستاد امام زمان را میگویم
دنیایم را به لبخند امام زمانم هدیه میکنم
ترسی نیست,مهدی(عج) شاد باشد دنیا میشود مال من
در عجبم کار این تقویم ها و ساعت ها چیست؟!!
میخواهند گناهان ما را ورق بزنند؟!
یا میخواهند صبرمان را بسنجند برای ظهور؟!!
ابر میبارد ولی
باران" نمی آید چرا؟"
ماه من بر کوچه های این شب تنها
نمی تابد چرا؟
او که از عشقش هزاران بیت را کردم ردیف
قافیه بر این جوان خسته ی عاشق
نمی بازد چرا؟
او که هر شب خواب من را می کند مهمان خود
لحظه ای می آید و یک دم
نمی ماند چرا؟
با تو بودن را تصور کردم
بی تو بودن را تجربه
این است سهم من از غیبت تو
ای کاش به جای این همه باشگاه پرورش اندام
باشگاه پرورش سربازان امام زمان بود!