حکایت محسن...

آتش گرفت

و با اولین قطره ی خون شهید شد

این بود حکایت بچه ای که هنوز به دنیا نیامده

گم کردن مادرم زهرا(س)...

مادر جان تو را در میان کدام کوچه گم کرده ام
تو را در کتاب شعر ها جا گذاشته ام
که هنوزم هیچ شاعری نتوانسته دلنوشته هایت را بخواند
انگار تو رویا بودی و همه ی این ها خواب!!

میخ...

شاید میخ میخواست

با گرفتن عبای امیرالمومنین

بگوید من در ماجرای کوچه بی تقصیرم

از دانه تا انبوه...

یک دانه به بار آمد و نامش زن شد

انبوه به بار آمد و نامش فاطمه(س) شد

تیشه به ریشه ی زهرا(س)...

باغبان نبود

که تیشه افتاد به ریشه ی یاس باغبان

میلاد مادرم زهرا...

زهرا جان

تلخی شهادت باعث شد

شیرینی ولادتت را فراموش کنم

پیراهن مشکی فاطمیه ام...

فاطمیه ی دوم نزدیک است

به نیابت از چادر خاکی مادرم

پیراهن مشکیم را خاکی میکنم

صبر مادرم زهرا...

کسی چه میداند

شاید آن حرامی میخواست با زدن مادرمان

فرصت نفرین هم ندهد

نمیدانست که مادرم زهرا بهترین زن جهان است!!

میخ در...

میخ سوزان هم از حال مادرم زهرا(س) به درد آمد

آسمان بی زهرا(س)...

برای علی(ع) فرقی ندارد، که خورشید بتابد یا نتابد

آسمان بی زهرا(س) برای علی(ع) تیره و تار است

دل زهرا...

دل شکستن خیلی سادست
قلب زهرا(س) رو شکستن میون اون کوچه ی غم
روزا کابوس جدایی شبا توی خواب گریستن
به یاد حرفای بابا واسه مدتی گریستن
حالا رفتی تو زهرا(س) جون
جای خالیت تو ی خونه خیلی وقت سوت کوره

عشق زهرا(ص)

وقتی پرستار,علی(ع) باشد

هیچ دردی برای زهرا(ص)

مقدس تر از عشق نیست

پیراهن مشکیم...

امروز پیراهن مشکیم را تا کردم و در کمد گذاشتم

و از خدا خواستم تا رخصتم دهد تا فاطمیه هم عزا دار مادرم شوم

تو دنیا...

همیشه اولین و آخرین کلام شعر هایم بوده ای

همیشه برایم بهترین عشق بوده ای

گرچه در روضه دلم میشکند و اشکم در می آید

اما تو برایم یک دنیای دیگری

نوکر حسینم..

گر تو حسینی
من هم نوکرتم
مادرت زهرا(ص) گفت:
نوکر حسین(ع) فرزند من است

منتقم زهرا(ص)...

همه خوابیده اند
هرکس یکجا!!
یکی روی میز
یکی روی دیوار
به جای آن ها
من لحظه شماری می کنم
برای آمدن منتقم زهرا