برف های خسته از رد پا
منتظر آفتاب هستند
- ۲ نظر
- ۲۱ دی ۹۱ ، ۰۹:۴۱
یوسف میدانست که تمام در ها بسته اند
اما باز هم به طرفشان میدوید
اگر در های زندگیت بسته شد
به طرفشان بدو و نترس
چون خدای تو و یوسف یکیست
دل تنگم همچون خواهری مانند زینب(ص)
و گمشده ای عزیز دارم در حد حسین بن علی (ع)
شاید هم گمشده ام خود حسین(ع) است!!
همیشه اولین و آخرین کلام شعر هایم بوده ای
همیشه برایم بهترین عشق بوده ای
گرچه در روضه دلم میشکند و اشکم در می آید
اما تو برایم یک دنیای دیگری
عجیب است که برای نماز
وقت گذاشتنمان بسیار کم است ،در حد طلا زمان برایمان با ارزش میشود
اما برای بازار رفتن
وقتمان زیاد می شود ودر گذراندنشان میمانیم، و در حد مس بی ارزش میشود!!
ثانیه ها ، روز ها ، سال ها ، قرن ها
حقیرتر از آن هستند که بگویند
مدت زیادیست از ماجرای کربلا میگذرد
باید مرد باشی تا بدونی
نماز خوندن
احساسی <تحمیلی> نیست
نماز خوندن یه چیز <عشقی>
کاری که تو کردی
اسمش تقصیر است
پس دیگر
اسمش را تقدیر نگذار
دور خودم سیم خاردار کشیدم
دور سیم خاردار هم مین گذاشتم
اگه کسی واقعا من بخواد
حاضر بخاطر من زخمی بشه!!
یه عشقی تو نگات پیداست
که دنیام تکون میده
اگه عاشق شدی ، بخند
که لبخند تو شیرین
آهای تویی که دم از تمدن و کلاس میزنی
تا حالا جایی ندیدم مردماش بخوان با تقلید از دشمنای کشورش
خودشون متمدن بدونند
نه عزیزم
نه
تمدن اونیه که تو بدونی دینت حق ترین دین دنیاست
و تمدن اونایی دارن که پای ولایت دینشون با غیرت ایستادن
حیف است این هوا دودی شود
ماشین ها را خاموش کنید
سیگار ها را خاموش کنید
حرفم در حد بهمن 57 مهم است