- ۷ نظر
- ۳۱ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۲
قدم هایم را با خاطرات تو میشمرم
قدم اول : اولین نگاهت
قدم دوم : اولین حرف هایت
در قدم سوم پاهایم سست میشوند و می ایستند
هر وقت پای تو به میان می آید زمین و زمان می ایستد
چه برسد به پاهای خسته و بی رمق من!!
زینب ترسید
نه از حرامی و سر بریده یه برادر
از آینده ای که دیگر در آن حسینی نیست...
همیشه سعی کن تو نگاه اول خاطره بشی
و گرنه یه عمر طول میکشه تا ستاره شی
کاش میشد به عقب برگردم
تا نگذارم جای خالیت در عکس هایم داد بزنند
اشک که سهل است
سیل هم نمی تواند رد بوسه هایت
را از روی گونه هایم بر دارد
از چشمانت شکایت نمی کنم
که میبینند و می روند
از چشم های خودم دلگیرم
که دیدند و دل بستند
من در تابستانی گرم عاشق میشوم
به تلافی آن عشق سردی که در زمستان
بی سر انجام ماند
چه بیهوده است این دل نوشته ها
وقتی تو میان هیچ واژه ای پیدا نمی شوی
و چه خوش خیال است این قطار نوشته ها
که گمان میکند من تو را در میان واگن های کلمات می جویم
و کوپه به کوپه حرف ها و نوشته ها را در پی تو سرک میکشم
گاهی هر چقدر هم که حرف بزنی
باز هم در آخر هر آنچه را که گفته ای
مقدمه ای است برای حرفی که هیچوقت آعازش نمی کنی
تپش های قلبم
با صدای پای تو کوک میشوند
باز هم بیا که قلبم از خستگی ایستاد
رئیس جمهور شدی حسن کلید ساز
گذاشتی احمدی رو توی آمپاز
تو تحلیفت بود دست و هورا
بعد از 8 سال و اندی جنگ و دعوا
یعنی میشه تورم کم بشه ، ها
دوباره 5تومن بشه یه پیتزا
پ . ن : بنده طرف داره هیچ گروه سیاسی نیستم
از جایی برای نوشتن خط نمیگیرم
من یک امام حسینیم و بس
زلزله در قلبم به پا میشود وقتی
وقتی سخنان عاشقانه ات
به گسل قلبم حمله میکنند
پایانی ساخته ام برای تمام قصه های بی پایانم
تا سرآغازی شود برای آغازی عشقی تازه