پاراگراف

از دست همه خسته شدم البته مقصر خودمم چون با هر کسی دست دادم

پاراگراف

از دست همه خسته شدم البته مقصر خودمم چون با هر کسی دست دادم

پاراگراف
پیام های کوتاه
  • ۱۰ تیر ۹۲ , ۰۹:۳۷
    غم...
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۱۰۰ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

دلم را تهدید کرده ام
تا بهانه ی تو را نگیرد
وگرنه میدهم دوباره بسوزانیش
  • محمد علیزاده
صدای خمیازه ی ساعت بالای تخت، خواب را از سرم پرانده بود
خواب بودن من، بزرگترین دروغ من به ساعت است
دروغی بزرگ به تنها همدم شب و روز های من
مدت هاست که درازکشان بر تخت ادای خواب در می آورم
و دعا میکنم برای آمدن آن روز که تو بیایی و باتری ساعتم را عوض کنی
  • محمد علیزاده
من از حال میرم
با آینده ی تو
  • محمد علیزاده

می خواهم تنها باشم
اما شعر نمی گذارد
همین الان که می نویسم
آمده و ذهنم را از تو پر کرده است

  • محمد علیزاده
ساعت هفت بود یا هشت
نمی دانم
روز بود یا شب
نمی دانم
ساعت به وقت این جزیره اعلام نمی شود
هر عقربه ای پایش را به این جزیره می گذارد
در دم
اعدام!
خورشید روزها از ترس خیس شدن زیر باران
پشت ابرها پنهان می شود
و شب ها بر مردمان پشت کوه می تابد
اینجا هرکس از ترس بیداری
ساعتش را خواب می کند
و دل های پوسیده
زیر لب زنگ می زنند
آری
این شهر کم کم جزیره می شود...
  • محمد علیزاده
دیوار چین سهل است
در مقابل دیوار تو!!
تا زمانی که تو پشت دیوار خودت هستی
هیچ جادویی به کار نمی آید
  • محمد علیزاده
در نگاه تو
از پیاز هم کمتر بودم
مرا خرد کردی
اما اشک نریختی!!
  • محمد علیزاده

دیشب بر روی خاطرات قدم می زدم
که ناگهان
تو را زیر پا گذاشتم
نزدیک نشوید

خطر انفجار مین

  • محمد علیزاده
همه خوابیده اند
هرکس یکجا!!
یکی روی میز
یکی روی دیوار
به جای آن ها
من لحظه شماری می کنم
برای آمدن منتقم زهرا
  • محمد علیزاده
کاش تنهایی های عالم دستم بود
و آنها را در گوشه ای جمع میکردم
و به آنها آب می دادم
تا شاید روزگار به علی اصغر رحمی کند
  • محمد علیزاده
فکر کردن به تو
تمام راه ها را برایم میبندد!!
  • محمد علیزاده

نمی دانم
جاذبه ی نگاه تو بود
یا کم کاری زمین!!
که بعد از رفتنت

آدم ها

میان زمین و هوا
دست و پا می زنند

  • محمد علیزاده
انقدر نتابیده ای مهدی جان
که سازمان هواشناسی قلبم
حالم را ابری اعلام کرده
  • محمد علیزاده

سکوتی تلخ همه جا را فراگرفته بود

ناگهان صدایی آمد!!!

نه نه اشتباه کردم

هنوز هم سکوت بود!!

آری حسین جان

تو رفتی و قلبم هنوز به انتظارت نشسته است

و حداقل آرزویش , شنیدن صدای توست

  • محمد علیزاده
فروغ زندگی در این زمانه
نخواهد بود بر من جاودانه
دریغ از هرچه گشتم در نگاهت
تو از مهرم نداری یک نشانه
  • محمد علیزاده
تو به خیال خودت از من دور میشی!
نمیدونی که زمین گرد
  • محمد علیزاده
نمی خواهم گلایه کنم
اما انار های مانده روی میز
گواهی میدهد که تو دیشب نبودی
  • محمد علیزاده

تور
یک نفر را عروس می کند
و یک ماهی را
از جفتش جدا
شاید آن ماهی خوشبخت می شود
و شاید آن نفر
بدبخت

  • محمد علیزاده
ما تو فکر یلدا و نابودی زمینیم
معدودی هم به فکر اسارت ناموس حسین بن علی
  • محمد علیزاده
یلداست
دختری رویش سیاه و گرفته
خورشید هم دریغ از اندکی تابش به بازنده ی نبرد!
  • محمد علیزاده