من که نیستم
لآقل جایم را خالی کن
میان مهربانی هایت
- ۱ نظر
- ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۵۵
زبانم لال!
چه می گویند این واژه ها؟!
به خیالشان تو رفته ای!!
چیز هایی را که دوست دارم به یاد بسپار
روزی که نیستم مرا در چیز هایی که داشتم پیدا کن
در انتهای جاده ی خواستن
همه ی بودن ها به دو حرف ختم میشد
... تو ...
گفتند اگر گل در خاک جا بگیرد عمری زیبا میمانند
عمری در گِل ماندم و همچون گل زیبایی کردم
لعنت به این زیبایی , گل ها را بچینید
نخستین دیدار ما ساده نبود
تصادفی هولناک بود
تصادف چشم تو با قلب من!!
دیدی که سخت نسیت زندگی بدون من
دیدی که صبح میشود شب ها بدون من
نبض زندگی بی وقفه میزند فرقی نمیکند با من یا بدون من!
خورشید اسم دیگر توست
وقتی آرام آرام
از پشت ابر دلتنگی طلوع می کنی
طعم صداقتت را چشیدم
تعریفی نداشت
لطفا کمی دروغ بگو
شاید دروغ هایت صادقانه تر باشند
او به من گفت:
تا آخرش با تو هستم
حالا نمیدانم من ساده بودم
یا او زود به انتها رسید!
کاش انقدر بزرگ بودم
که میتوانستم کره ی زمین را گرم کنم
تا شاید بتوانم کمی یخ های کینه و دروغ را آب کنم
قدم هایم را با خاطرات تو میشمرم
قدم اول : اولین نگاهت
قدم دوم : اولین حرف هایت
در قدم سوم پاهایم سست میشوند و می ایستند
هر وقت پای تو به میان می آید زمین و زمان می ایستد
چه برسد به پاهای خسته و بی رمق من!!