می گویند بس است
این همه در به دری
کمی به خودت بیا!!
نمیدانند هر بار که به خودم رو می آورم
آخر سر از وجود تو در می آورم!
- ۸ نظر
- ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۲۱
می گویند بس است
این همه در به دری
کمی به خودت بیا!!
نمیدانند هر بار که به خودم رو می آورم
آخر سر از وجود تو در می آورم!
برای گفتن کلمه ی دوستت دارم
خودش را به دریا زده بود
دلی ؛ که جنازه اش هیچوقت به ساحل برنگشت
زادروزم بی تو
سالروز وفات است
کاش خودت را برایم کادو میفرستادی
از دقیقه و ثانیه صحبت نمیکنم
از لحظه کوچکتر بود ، آن وقت که دلم لرزید
هوای تو به حتم ابریست
چون هر وقت به تو فکر میکنم
سیل تمام اتاقم را میبرد!
ضربان قلب را حس میکنی؟
تپش قلب شیشه را میگویم...
وقتی از بخارش یک قلب بیرون کشیدی
در سرم درد فراقش ، بد صدا میکند
قرص روی ماه او ، چرا با من نمی سازد؟!
پشت سرت اسپند دود میکنم
دلیلش اینست که نمیخواهم بفهمم
چه کسی آمد ، چه کسی رفت!
زندگی بی حضور تو زیباست
یعنی در خیال آزادی
ولی در حبس ابد خاطراتی