نگاه زینب(س)...

نگاه زینب(س) به گم شدن حسین(ع) عادت ندارد

حسین جان بگو که دیگر نمیتوانی پیش خواهر باشی

من...

من

چه واژه ی شگفت انگیزیست

بد طور آدم را قلقلک میدهد!

جواب...

من به دنبال پاسخ بی اهمیتی هایت

در سکوتت هستم

نگاه سرد...

 انقدر نگاهت سرد است

که قهوه ی رو میز هم یخ زد

فاصله ها را بکش...

فاصله ها را بکش

کار سختی نیست

جرمش سنگین است

آن هم پای من

همین دیروز...

همین دیروز یک ماهی به جرم گشنگی دهان به نانی زد

همین دیروز یک کودک چراغ قرمز ها را به هم میزد

همین دیروز یک مادر برای پسرش اسپند آتش زد اما امروز آن پسر فقط نام خیابان است

دل زهرا...

دل شکستن خیلی سادست
قلب زهرا(س) رو شکستن میون اون کوچه ی غم
روزا کابوس جدایی شبا توی خواب گریستن
به یاد حرفای بابا واسه مدتی گریستن
حالا رفتی تو زهرا(س) جون
جای خالیت تو ی خونه خیلی وقت سوت کوره

خستگی...

خسته ام
مثل شاخه ی خشکیده ی درخت
که تحمل ِ پای ِ گنجشک را هم ندارد

جاودانه...

بغض رقیه(ص) ، حسین(ع) را پریشان میکند

طفل معصوم نمی دانست جان بابا، بابا را جاودانه میکند

مبتلا به عشق...

مبتلا به عشق حسینم
همیشه بوده ام
از آدم ها,فقط خاطره ای مرا بس است

دلم هوای کربلا کرده...

زنجیر بیاورید
باز دلم هوای کربلا کرده

خورشید

چه قدر خورشید ترسناک است که با آمدنش
هم تو رفتی هم ماه!!

اعتیاد...

امروز خودم را تنبیه مجازی کرده بودم

متوجه شدم که اعتیاد  شدیدی به اینترنت دارم

سحر...

و خورشید برای تو طلوع میکند

برای اینکه تو باشی و به شب پایان دهی

تو ای سحر

دنیای من...

دنیایم را به لبخند امام زمانم هدیه میکنم

ترسی نیست,مهدی(عج) شاد باشد دنیا میشود مال من

عشق و انتظار...

عسق من، همان انتظارم است
و انتظارم، همان عشق!
و عشق و انتظارم فقط حسین(ع) است

تورم بی حد...

این روز ها خبری نیست
مگر تورم بی حد دل تنگی من
برای دیدار دوباره ی روضه ی حسین(ع)

تاوان زندگی...

تاوان زندگی من

چراغ سبزی بود که نباید

به کسی نشان می دادم اما دادم

حالا هم تاوان کودکیم را میدهم!!!

سرد شدن مردم...

مردم دنیا انقدر سرد شدن

که با سوختن دل من و تو

آب از آب تکون نمیخوره

همچنان سرد و بی روح هستن

سوت پایان را بزنید...

سوت پایان نیمه ی اول را بزنید

دیگر توان مبارزه با نفسم را ندارم

عجب حریف سختیست این نفس!!