چرا(تقدیم به امام زمان عج)...

ابر میبارد ولی
باران" نمی آید چرا؟"
ماه من بر کوچه های این شب تنها
نمی تابد چرا؟
او که از عشقش هزاران بیت را کردم ردیف
قافیه بر این جوان خسته ی عاشق
نمی بازد چرا؟
او که هر شب خواب من را می کند مهمان خود
لحظه ای می آید و یک دم
نمی ماند چرا؟

غربت...

غربت همیشه این نیست که زبان مردم با زبان تو تفاوت داشته باشد

یا طلوع و غروب ها متفاوت باشند

غربت میتواند دل من باشد

دستت را بردار...

دست از سرم بردار، جمله ای بود که زمانی به من گفتی

که دست کسی دیگر ی بر سرت کشیده شد

ماه و خورشید...

آسمان هر شب ماه را در آغوش میگیرد و به خود میبالد

غافل از اینکه خورشید در اعماق دریا دست و پاه میزند

واسه چی انقلاب کردیم...

نمیدونم پدرانمون انقلاب کردن که نظام از شاهی بشه اسلامی

 یا خواستن تحولی بزرگ تو زمینه ی خوانندگی و غیره بدن!!

ابی،داریوش،مهستی و... رفتند جاش یگانه و چاووشی اومدن

دین رو تو هنر فعلی این مملکت دیدید سلام گرم من بهشون برسونید

چشمهای تو...

نزدیکت که میشوم
معلق میشوم، تاب میخورم
انگار نیروی جاذبه ای دیگر وجود ندارد
تمامش در چشمهای توست

روضه ی حسین(ع)...

دیشب خواب روضه ی امام حسین (ع) را دیدم

دعا کنید امشب هم این خواب را ببینم و در خواب جان دهم

حرکت قلمم...

دیگر حرکت نکرد و ایستاد

آری ، قلمم دیگر توان نوشتن نامت را نداشت

قهرمانان ناموس...

این قهرمانان رفتند برای دفاع از ناموس

عده ای در خیابان میروند برای شکار ناموس

دریافت

باران...

باران می بارد ، به حرمت کدامیک از ما، نمیدانم

فقط میدانم خدا با تمام بزرگواریش دارد صدای ما رو میشنود

مادر ها فرشته اند...

مادر ها فرشته اند

میدانی چرا پرواز نمی کنند؟

چون ما دست و پاهایشان را بسته ایم

مسیر...

زمانی که باختم

تازه راه را یافتم

الگوی عروس داماد های ما...

نمیدانم

الگوی عروسی جوانان ما باید مثل امام علی و حضرت زهرا باشد

یا مثل بازیگران هالیوود؟!! زهرا روز عروسیش چادرش را به فقیری داد،

حالا عروس های ما خودشان را به عکاس و فیلمبردار میدهند!!

دل گیری...

آدم اگر دلش بگیرد ، درد دلش را

نزد کدام چاه بگوید و بگرید؟

دست هایم...

کسی دست هایم را نمیگیرد

آن ها را در جیب هایم بگذارم بهتر است

عاشق حسین...

به هر کسی که میرسم ، میگوید آدم فقط یکبار عاشق میشود!

پس چگونه است که من روزی چند بار عاشق حسین میشوم؟!

فال زندگی...

زندگی شیرین آنجا مسخره میشود

که ما میخواهیم آن را در فال قهوه ی تلخ پیدا کنیم!

اسباب بازی دنیا...

تا کودک بودیم ، اسباب بازی وسیله ای بود برای بازی در دنیا

حالا که بزرگ شدیم ، شده ایم اسباب بازی دنیا!

غروب رقیه...

رقیه

تا قبل شهادت پدر ، غروب ها را  نقاشی میکرد

اما بعد از شهادت غروب ها را گریه میکرد

دستان تو...

بیا دلم را ورق بزن

چیزی شبیه انتظار

منتظر دستان توست