نمی دونم چرا ... شاید به خاطر نوع تربیتمونه ... ولی همیشه به خدا به عنوان کسی نگاه می کنیم که اون بالا نشسته و داره به ما نگاه می کنه که چطوری تو سر و کله هم می زنیم ... وقتی با تمام وجودت معنیه "از رگ گردن نزدیک تر" بودنشو درک کنی ... می بینی که خدا همون قطره اشکی بوده که از چشمات ریخته ...
پاسخ:
چقدر عصبی!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
با "فراق کربلا سوزانده جانم را" به روزیم...
چند خط دلنوشته و یه شعر کوتاهه
منتظر حضور شما و نظرات زیباتون در مورد این مطلب هستم...
التماس دعای فراوان
یا علی مدد