با حضورش قلب را سوزانده بود
پاره کردم عکس را اما چه سود؟!
یاد او در خاطرم جا مانده بود
- ۰ نظر
- ۳۰ آذر ۹۱ ، ۱۲:۰۶
حسین من تو باورم هستی هنوز
جای مهرت به دلم هست هنوز
کاش گویی به دل غمگینم
که دلت مملو مهرتوست هنوز
بعضی از پروانه ها کرم می شوند
بعضی از میمون ها شاید انسان
مهم این است
انسان انسان بماند و حیوان نشود
آخیش، راحت شدم، بالاخره کشتمش
عجب پشه ی سمجی بود
تمام شب خواب رو به چشمام حروم کرد
البته خودمانیم پشه ی طفلک هیچ گناهی نداشت
امروز دقیقا بیست و سه روز است که نخوابیدم. انگار همین دیروز بود روز حسین!!
نمیدانم بخوابم یا نه
میترسم بخوابم و دیگر بیدار نشوم
نه از ترس جان , نه , از ترس آن که دیگر 10 محرم را نبینم
منتظر ورود ضریح بودیم
که دوستی گفت:
ضریح را با هیچ چیز عوض نمیکنم
من گفتم چرا من ضریح رو با یه چیز عوض میکنم
با خود حسین...
خدایا کمکم کن
کمک کن تا عهدی که در آشوب با تو بستم
در آرامش فراموش نکنم
ابالفضل چشم هایش را برای حسین داد تا روشن دل شود
ابالفضل دست هایش را داد تا بی آب نزد رقیه و رباب نرود
ابالفضل سرش را برای حسین داد تا بگوید یا با آب می آیم یا بی سر
ما چه داده ایم برای حسین)ع(؟