رویای پروانگی
در دام تار عنکبوت محال است
- ۴ نظر
- ۱۲ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۲۲
مگه تو تهران ماه رمضون نیست
که بعضیا انقدر راحت آب مینونشند
یا غذا میخورند!!
من تو را نه در لحظه های زیبای بودنت
بلکه در غمگین ترین زمان نبودنت یافتم
می گویند بس است
این همه در به دری
کمی به خودت بیا!!
نمیدانند هر بار که به خودم رو می آورم
آخر سر از وجود تو در می آورم!
در شب قدر ملائک همه حیران ماندند
از ندای دل بی طاقت ما جا ماندند
همه از شوق حضور گل زهرا ؛ مهدی
تکه ای از دل خود را سوی خدا میبردند
برای گفتن کلمه ی دوستت دارم
خودش را به دریا زده بود
دلی ؛ که جنازه اش هیچوقت به ساحل برنگشت
امشب در خانه ی او فاطمه نبود
امشب حسن بر بستر بابا نشسته بود
یکی از درون چاه صدایی شنیده بود
صدای تشنگی چاه برای اشک علی بود
پیرزن با طفلان یتیمش نشسته است
آخر علی که مرد خلف وعده نبود!
آب در کربلا ثابت کرد
که اگر پایش بیفتد
از هر حرامی حرام تر میشود!!